? در واقعه عاشوراء روبند و معجر نساء هاشمیات غارت گشت، اما این به معنای دیده شدن نساء طاهرات نیست، بلکه این مخدرات با پوششی از نور پوشانیده می شدند.
☑️روزی مرحوم علّامه شیخ جعفر کاشف الغطا در سوگ حضرت زینب (سلام الله علیها) اشعاری می سرود و بر روی کاغذ نوشت که چنین است:
▪️قد تركت عزيزها على الثرى
▫️و خلفته في الهجير و العرى
▪️ان نظرت لها العيون ولولت
▫️او نظرت الى الرءوس اعولت
▪️تودّ انّ جسمها مقبور
▫️و لا يراها الشّامت الكفور
➖«زینب را در حالی که دست هایش بر گردنش بسته بود، بر شتر لاغری سوار کرده بودند و به اسارت بردند. نه صورتش پوشیده بود، و نه نقاب بر چهره داشت بلکه به وسیله دست و بازویش صورتش را می پوشاند.عزیزش حسین(علیه السلام) را روی خاک های گرم بیابان رها کرد.
اگر چشم ها به آن بدن های پاک چاک چاک شهیدان بنگرند، فریاد و فغان سر می دهند و چنانچه آن سرهای بریده را نگاه کنند، اشک شان جاری می گردد.
در آن وقت که زینب(سلام الله علیها) را آن گونه به اسیری نزد یزید می بردند، آرزو داشت جسمش در زمین فرو رود تا ملامت و سرزنش دشمنان را نبیند.»
? شیخ هادی کاشف الغطاء، المقبولة الحسینیه، ص ۶۳
☑️علامه مقرم در مقتل مقرم گوید:
از مرحوم شیخ هادی کاشف الغطاء أعلى الله مقامه سراینده اشعار فوق شنیدم که می گفت: بعد از این ابیات بسیار گریستم و فردا صبح هنگامی که می خواستم اشعار فوق را پاکنویس کنم وقتی به آخرین شعر رسیدم که «تود أن جسمها مقبور ….» باشد ، دیدم این بیت به دنبالش نوشته شده است:
▪️و هي باستار من الانوار
▫️تحجبها عن أعين النظار
«پرده هایی از نور، زینب (سلام الله علیها) را فرا گرفته بودند، که همان پرده ها مانع نگاه بینندگان به او می شدند.»
▪️از مشاهده این بیت تعجب کردم و هنگامی بر تعجبم افزوده شد که پس از پاکنویس کردن وقتی به پیش نویس مراجعه کردم، آن شعر را ندیدم و یقین کردم که وجود مقدس حضرت بقية الله الاعظم (ارواحنا له الفدا ء) چنین چیزی را نوشته اند.
☑️شعر دوم علامه کاشف الغطاء در مصیبت منازل السبایا و اسارت مخدرات، بعد از اینکه ابیاتش توسط حضرت بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تکمیل گردید:
▪️بنفسي النّساء الفاطميات اصبحت
▫️من الاسر یسترئفن من ليس يرأف
▪️و مذا برزوها جهرة من خدورها
▫️عشية لا حام يذود و یکنف
▪️توارت بخدر من جلالة قدرها
▫️بهيبة انوار الاله يسجّف
▪️لقد قطع الاكباد حزنا مصابها
▫️و قد غادر الأحشاء تهفو و ترجف
«جانم به فدای دختران فاطمه (سلام الله علیها) از کسی مهربانی چشم داشتند که به آنها مهربانی نمی نمود. چون آنها را از پرده بیرون کشیدند در آن شبی که حمایت کننده ای نبود تا دشمن را براند و آنان را در زینهار خود حفظ کند.
از آن هنگام در پرده از جلالت قدر و بزرگی مستور شدند و هيبت نور الهی پوشش آنها گشت مصیبت ایشان جگرها را از غم پاره کرد و دلها را به لرزه آورد»
? دمع السجوم ترجمه ی نفس المهموم، صفحه ۴۸۶