بهار ظهور قائم

موسسه عالی حوزوی حضرت قائم عج
  • خانه 
  • سخن مقام معظم رهبری در رابطه با واقعه عاشورا درس هایی از عاشورا 
  • اخلاق 
  • سبک زندگی 
  • آموزش زبان 
  • خیریه- بازارچه 
  • بسیج 
  • همه tt آموزش زبان اشتباه نگیریم بدون موضوع حجاب درس هایی از عاشورا سبک زندگی سخنان حضرت آیت الله هاشمی علیا سخنان مقام معظم رهبری شبهات نهج البلاغه همسان گزینی 

حکایت عجیب دزدى با نام امام حسين عليه السلام

28 مهر 1400 توسط مؤسسه آموزش عالی حوزوی حضرت قائم(عج)

✍️از مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده : در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه ، دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى يك اشرفى مى فروشد.

روزى در حرم امام حسين عليه السلام حبيب زائرى را دزدى زد و پولهايش ‍ را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت : يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم ؟حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همين حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد. شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند. امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟ اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم .

حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟ حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى. اگر مال من است چرادر برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟ عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم . امام حسين عليه السلام فرمود:پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده .

حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود. حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش ‍ نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد. بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت : اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش ‍ مى كرد.

?منبع:حكاياتى از عنايات حسينى : ص 34

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: تربت امام حسین علیه السلام تربت فروشی حكاياتى از عنايات حسينى حکایت عجیب دزدى با نام امام حسين سيد احمد بهبهانى

موضوعات: tt لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

بهار ظهور قائم

جستجو

موضوعات

  • همه
  • tt
  • آموزش زبان
  • اشتباه نگیریم
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • درس هایی از عاشورا
  • سبک زندگی
  • سخنان حضرت آیت الله هاشمی علیا
  • سخنان مقام معظم رهبری
  • شبهات
  • نهج البلاغه
  • همسان گزینی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس